شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
مـویـم که سـفـیـد فـدای سـرت حـسینعـباس من فـدای عـلـی اکبرت حسین گـفـتم به آب لبنـزنـد تاتوتـشـنـهای در آب بود فـکـر توآب آورت حسین
گفتم سکینه جان،عمویت را حلال کنشرمندهام هنوز هم ازدخـترت حسین از چار نازنین پـسرم یک سپـر رسیدبا کاروان غـمـزدۀ خـواهـرت حـسین اینجا همه زگـریـه منگـریهمیکـنـند اما توخنده شد به دو چشم ترت حسین این گریهها برای دو دست بریده نیست گریم به دست بسته دوخواهرت حسین تیرسه شـعـبه سـیـنـۀ تو آنچـناندریدماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین عـباس آخـریـن نـفـسـش رویپای توتو زیر دست وپا نفـس آخرت حسین از خواهرت شنـیـدهام ای شاه بیکـفن مانده سهروز روی زمین پیکرت حسین ازخواهرت شنیدهام غارت شد ازتنت پیـراهن وعمامه وانگـشـترت حسین زهــرا اگـر نـبـود بـگـریـد بـرای تـومنگریه میکنمعوضمادرتحسین